“برای تو…”

تو را تا همیشه دوست خواهم داشت برای طراوت گلها تا که شاداب بمانند تا که تو بیایی ،
تو را تا همیشه دوست خواهم داشت برای درخشش هر روزه ی پنجره ها تا که آمدنت را پاک و بی دغدغه ببینم،
تو را تا همیشه دوست خواهم داشت برای زنده ماندن شعر تا که تو بیایی و برای تو جانانه بخوانم ،
تو را تا همیشه دوست خواهم داشت برای زنده ماندن شادی تا که تو بیایی با تو مستانه بخندم ، با تو عاشقانه برقصم،
تو را تا همیشه دوست خواهم داشت برای رونق ِ کافه هایی که همیشه در آنها دلتنگ ِ تو میشوم ،
تو را تا همیشه دوست خواهم داشت برای چاپ عکسهایی که همیشه جای تو را آشکارا در آنها خالی کرده ام،
تو را تا همیشه دوست خواهم داشت برای زنده ماندن قلبی که تنها تو آنرا معنا و در هر تپش لمس کرده ای ،
تو را تا همیشه دوست خواهم داشت برای  زنده بودنِ امید ِ آزادی پرندگان ِ اسیر در قفس ، به هنگام ِ رسیدن تو ،
تو را تا همیشه دوست خواهم داشت برای زنده ماندن عطر ِ تن ِ تو در تمام هوای دلم،
تو را تا همیشه دوست خواهم داشت برای زنده ماندن لرزش اشکهایم به هنگام خداحافظی های سرد ،
تو را تا همیشه دوست خواهم داشت برای خُنک نگه داشتن آبها برای مسافری تشنه که از راه میرسد ،
تو را تا همیشه دوست خواهم داشت برای دیدن چشمان پر شور تو در لحظه ی چیدن میوه‌ها پس از ماهها انتظار،
تو را تا همیشه دوست خواهم داشت برای زنده ماندن باورم به میثاق با خدا ،
تو را تا همیشه دوست خواهم داشت برای زنده ماندن باور به کلام، برای زنده ماندن عهد ، برای نترسیدن ….
تو را تا همیشه دوست خواهم داشت برای زنده ماندن دوست داشتن ، برای تو ، برای تو ، برای تو [ ………..] …

#

مجتبی_دادوند

۲۳ / مرداد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *