چشم هایم را می بندم ،
صدای قدمهای تو از همه جا میآید ،
چشم هایم را میگشایم ،
سکوت است و سکوت است و حیرانی،
خیالم آرام میگیرد ،
آنجایی که می باید تو تنها و یگانه نشسته یی ….
مجتبی دادوند
مهر ماه ۱۴۰۰
چشم هایم را می بندم ،
صدای قدمهای تو از همه جا میآید ،
چشم هایم را میگشایم ،
سکوت است و سکوت است و حیرانی،
خیالم آرام میگیرد ،
آنجایی که می باید تو تنها و یگانه نشسته یی ….
مجتبی دادوند
مهر ماه ۱۴۰۰