صدای نَفَس هایش

صدای نَفَس هایش داستان امروز زندگی من است،
گوش می‌کنم،میشمارم،دقت میکنم،دنبال میکنم،
نفس زدن های مضطرب،
خس خس های خشن،
سرفه های ناموزون،
لرزش های پُر از صدا و مُقطع،
قُل قُل نفس ها از انتهای جان……
عمیق ؟کوتاه ؟پشت سرهم؟
هر نفس چند سوال ….
هردَم یک امید، هر بازدم یک آرزو …..
نَفَس همین سه حرف ، سنگین است اینروزها، سنگین ، سنگین ،
نفس های او این روزها حبس شده در سینه ام….
ترس ، امید ، دعا ، باور ، پناه …..

اسفندماه ۱۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *