فراموشی

از من میخواهی که تو را ، آسان فراموشت کنم،
چشم بندم بر یادمان ها , تَرک آغوشت کنم؟
از من میخواهی که این دل ، بذل ِ دیگری کنم
تو را از یاد بیرون کنم و دل سَرای دیگری کنم؟
از من میخواهی که دگر سراغ تو نجویم هرگز
خود را مفتون یا که گرفتار ِ عشوه ی دیگری کنم؟
از من میخواهی که بی تو، روزگارم خُرم و خشنود کنم
در هر بَزم و عیشی جامه ی ساز و سَماع بر تن کنم
پاسخ عیان و مُصمم گویم با تو ای ماندگارترین من
هرچه گویی هر چه خواهی، دانی من دائم آن کنم
اما فراموشی تو یا دلدادگی به یار ِ دیگری، هرگز
حتی آن زمان که تَرک این دنیا ، من برای همیشه کنم!

مجتبی_دادوند

هشتم / آبانماه/هزاروچهارصدودو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *