نامه ی شماره بیست و سه به جانان ِ دل ِ

جانانِ دلِ من

زشتی و بدی در این دنیا ناگزیراست

و افسوس که روزی با آن روبرو خواهی شد.

اما برایت آرزو میکنم همچنان که دچار شدی

قلبی امن در این دنیا برای پذیرش باور ِ شکسته ات داشته باشی ،

بوسه یی هر چند دور برای خنده ی دوباره ی لبهایت،

دستی گرم مَرهم سردی دستانت ،

پاهایی برای همراهی قدمهایت در روزهای سرگردانی ،

آغوشی عمیق که خستگی های تو را تا تسکین ِطولانی جانت در برگیرد

و چشمانی همیشه منتظر برای بارها رسیدن های نا آرام ِ تو

آنگاه خیالِ من هم آسوده ست چراکه ایمان دارم توان ِ تو

برای زاده شدن های دوباره و دوباره بسیار است . .

 

مجتبی_دادوند

دیماه ۱۴۰۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *