نامه‌ ی شماره ی بیست و چهار به جانان دل من !

جانان دل من
باور کن
هر زمان که دلی می شکند ،ستاره ی همزادش هم در آسمان می شکند،
تِکه میشود و جدا ، راهی میشود ،
رها و سرگردان زمان،
عاصی و دنباله گرد چرا،
مُدام می اُفتد و می اُفتد!
کجا ستاره ی دنباله دارِ مضطربی را ديده یی که اوج بگیرد؟
سقوط می کند پشت سقوط
خود را به آتش میکشاند و میسوزد
تا که عاقبت در غربت سیاره ش متلاشی شود.

مجتبی_دادوند
بهمن ماه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *