شهرِ من هزاران گورستان دارد

شهرِ من هزاران گورستان دارد ، یگانه گورستانی نقش بسته در کُنجی دور افتاده از شهر با هزاران مَزار
که آرامیده اند رَفتگانی بانشان اما بی نَفَس،
با بَدرقه ی کاروان های طولانیِ فریاهای دریغ دریغِ هرروزه ی خاکیان مانده بر خاک
و