نامه ی شماره یک به جانان-دل-من

جانانِ دلِ من !
روزی نگاهِ بیقرار ِ ما
به منزلگاهِ عطرِ تنی خواهد رسید
که تمامِ عمر را به انتظارِ آن نشسته ایم
و
لبهایمان دوباره برای خواندنِ نامی خواهند لرزید
که فریاد ِ خاموش قلب هایمان را
صبوری کرده اند!
روزی که اشک از نهایتِ دردِ انتظار
سرود ِلبخند را بلند می سُراید
و لبخند،
از نهایتِ رنج ِسکوت اشک را
پناهِ خود می داند !
جانانِ دل ِمن !
یلدا شبی
چشمان ِما ،شعرهایِ ما
سکوت های ما ،بیقراری جانِ های ما
همه و همه زیر یک سقف خواهند نشست و
تا آمدن سحر
تمامِ دوست دارم های ناگفته را
در ورای بوسه ها
ترجمان ٍعشق خواهند نمود،
من می دانم و من می مانم،
من می مانم و من می دانم
که یلدا شبی خواهد آمد
و ما تا نهایت ِسحر
آرام ِ جان هم خواهیم بود!

.
مجتبی دادوند

#از_مجموعه_نامه‌_هایی_به جانان_دل_من

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *